رابطه با انسان:
یوزپلنگ حیوانی به شدت مخفی کار و فراری از انسان است و به راحتی خود را در طبیعت استتار می کند . سابقه ی استفاده از یوز و همراهی آن با انسان ، به بیش از 5 هزار سال می رسد . سومریان و اروپاییان از اولین اقوامی بودند که با رام کردن یوز از این جانور برای شکار دیگر موجودات بهره می بردند . یوزپلنگ ها حیوانات بسیار آرامی هستند و اگر احساس خطر کنند ، حالت دفاعی می گیرند و صدای پف مانندی ایجاد می کنند اما غرش ندارند . شاید ما یک روز شانس داشته باشیم که یوزپلنگ را از نزدیک و حتی از فاصله ی چند متری مشاهده کنیم . یوزپلنگ هرگز به دام های اهلی حمله نمی کند .
به دلیل ویژگی های بدنی یوز ، غذای اصلی این جانور غزال ها و آهوان است . اما پستانداران سم دار حداکثر تا 40 کیلو گرم وزن هم می توانند طعمه ی یوزپلنگ باشند . غزال تامسون ، ایمپالا ، آنتیلوپ ، گور اسب ، آهو ، جبیر ، قوچ و میش ، خرگوش و دیگر جوندگان از طعمه های اصلی این گربه سان به شمار می آیند . بعضا بز کوهی هم در رژیم غذایی یوزپلنگ قرار می گیرد . یک نر بالغ هر چند روز یکبار شکار می کند اما ماده های دارای توله تقریبا هر روز شکار می کنند . اوایل بامداد و هنگام غروب آفتاب بهترین زمان برای شکار یوز است . تاکتیک او در شکار ، مخفی شدن و نزدیک شدن به طعمه است . زمانی که او به حدود 30 متری طعمه ی خود رسید با حرکتی سریع به طرف او یورش می برد . تعقیب طعمه به طور متوسط بین 20 تا 60 ثانیه به طول می انجامد و در فاصله ای میان 250 ( حداقل ) تا 500 متر ( حداکثر ) انجام می پذیرد و پس از این مدت و طی مسیر ، یوزپلنگ دیگر طعمه را دنبال نمی کند . زیرا یوزپلنگ اگر
به دلیل ویژگی های بدنی یوز ، غذای اصلی این جانور غزال ها و آهوان است . اما پستانداران سم دار حداکثر تا 40 کیلو گرم وزن هم می توانند طعمه ی یوزپلنگ باشند . غزال تامسون ، ایمپالا ، آنتیلوپ ، گور اسب ، آهو ، جبیر ، قوچ و میش ، خرگوش و دیگر جوندگان از طعمه های اصلی این گربه سان به شمار می آیند . بعضا بز کوهی هم در رژیم غذایی یوزپلنگ قرار می گیرد . یک نر بالغ هر چند روز یکبار شکار می کند اما ماده های دارای توله تقریبا هر روز شکار می کنند . اوایل بامداد و هنگام غروب آفتاب بهترین زمان برای شکار یوز است . تاکتیک او در شکار ، مخفی شدن و نزدیک شدن به طعمه است . زمانی که او به حدود 30 متری طعمه ی خود رسید با حرکتی سریع به طرف او یورش می برد . تعقیب طعمه به طور متوسط بین 20 تا 60 ثانیه به طول می انجامد و در فاصله ای میان 250 ( حداقل ) تا 500 متر ( حداکثر ) انجام می پذیرد و پس از این مدت و طی مسیر ، یوزپلنگ دیگر طعمه را دنبال نمی کند . زیرا یوزپلنگ اگر بیشتر از این تعقیب و گریز را ادامه دهد ، صدمات بسیار زیادی تا حد مرگ می بیند و به همین دلیل یوزپلنگ بعد از دویدن بسیار آسیب پذیر است و حتی توان دفاع از خود را ندارد . معمولا برای بازیابی قدرت اولیه به 30 دقیقه استراحت نیاز دارد . پس یوزپلنگ ها به هنگام شکار بسیار حساب شده عمل می کنند تا بتوانند در همان چند صد متر اول ، شکارشان را به چنگ آورند . یوزپلنگ می تواند سرعت خود را با گام های بلند به طول 7 متر در عرض 2 ثانیه از حالت ایستاده به 72 کیلومتر در ساعت و در عرض 3 و نیم ثانیه به 100 کیلومتر در ساعت برساند . اما یوزپلنگ این سرعت را فقط می تواند در مسافت های کوتاه حفظ کند . ضریب موفقیت شکار یوزها 50 درصد است و میزان تغذیه روزانه ی آنها به طور معمول 2 کیلوگرم است . در هنگام دویدن سر به عقب و جلو حرکت می کند تا چشم های بزرگ و تیزبین یوزپلنگ بر روی طعمه ثابت بماند .
ببر کاسپین، مارال، گراز، شوکا، خرگوش ، پرندگان ، خزندگان ، گربه وحشی و هنگام گرسنگی کمبود غذا، گاو و گاومیش اهلی شکار میکرده.شکار بی رویه، خشک کردن نیزارها و مرداب ها برای کشاورزی، باغداری و خانه سازی، از میان رفتن جنگل های جلگه ای سبب نابودی نسل ببر در اایران شدهاست.
ببر کاسپین از تیرههای بسیار نزدیک به ببرسیبری بوده و این دو تیره، تنها حدود ده هزار سال است که از هم جدا شدهاند. بررسی دی ان آ بقایای یافته شده از ببر کاسپین و مقایسه آن با ببر سیبری، نشان میدهد این دو تیره تنها در یک نوکلوتید تفاوت دارند و هر دو از یک زیرگونه بودهاند. همین امر احتمال بازگشت ببر کاسپین به چرخه طبیعت را قوت بخشیدهاست.
(یکی از پوستهای یافت شده در دهه چهل
شمسی که در موزه دارآباد نگهداری میشود)
ببر هیرکانی یا ببر مازندران، که به آن ببر کاسپین نیز می گویند، (نام علمی: Panthera tigris virgata) (به مازندرانی سِرخِ شیر) در ناحیه گسترده ای از چین تا دریای سیاه می زیسته است. جنگلهای هیرکانی، قفقاز، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، قزاقستان، قرقیزستان و غرب چین مسکن این گونه از ببر بوده است که امروزه منقرض گردیدهاست اما هنوز ادعاهایی اتفاقی دربارهٔ رویت آن گزارش می شود.
آخرین ببر کاسپین در گلستان دیده شد که افراد محلی به آن شیر سرخ میگفتند! که در سال۱۳۳۸ در جنگلهای گلستان، در منطقه مینودشت، به دست تعدادی شکارچی محلی شکار شد.
از ببر کاسپین تنها یک نقاشی رنگی و چند عکس و چند پوست بجا مانده است. عکسها و پوستها نشان میدهند که رنگ ببر کاسپین از ببربنگال روشنتر، و تااندازهای نارنجی مایل به قرمز و نوارهای عرضی آن باریکتر و منظمتر و به تعداد بیشتر بودهاست. موهای بدن ببر کاسپین بلندتر و پُرپُشت تر از ببر بنگال و کوتاهتر از ببرسیبری و جثه آن بزرگتر از ببر بنگال و کوچکتر از ببر سیبری بودهاست.
دارکوب سیاه
دارکوب سیاه گونهای از دارکوبان غیرمهاجر است که در جنگلهای کهنسال بومگاه دیرینشمالگانی زندگی کرده و بیشترین پراکندگی آن در اوراسیا میباشد.
دارکوب سیاه جثهای بزرگتر از دیگر دارکوبها داشته و تقریباً اندازهٔ کلاغ است. قد آن بین ۴۵ تا ۴۷ سانتیمتر بوده و فاصلهٔ بین دو سر بالهایش به ۶۴ تا ۷۸ سانتیمتر میرسد. همچنین این پرنده نوکی بسیار دراز و برابر با ۶،۳ سانتیمتر دارد.
تمامی پرهای دارکوب سیاه، به جز تاج آن، سیاهرنگ است. پرندگان نر دارای تاجی کاملاً قرمز رنگ هستند ولی در پرندگان ماده تنها بخش عقبی بالای تاجشان قرمز است و بقیه آن سیاهرنگ میباشد.
تغذیه، لانهسازی و تولید مثل
دارکوب سیاه از لارو حشرات و مورچههای نجاری که در تنهٔ درختان مرده زندگی میکنند تغذیه میکند. او با منقار تیز خود تنهٔ درخت را سوراخ کرده و با زبان خود حشره را شکار میکند.
این پرندگان همچنین به منظور لانهسازی، تنهٔ درختان زنده بویژه درختان کاج یا صنوبر را سوراخ کرده و در زمان تولید مثل، ۴ تخم یا بیشتر را در این لانه-سوراخ میگذارند.